قطره قطره تا زندگی

دلم امشب یه جوریه...نمیتونم درکش کنم انگار آبیه که تو اتیش داره میسوزه و شعله رو میخوره...هم آرامش آب رو داره هم خروش آتش...هم سردی آب هم گرمی آتش...مشت میزنه به قفس سینم میخاد اشکمو دربیاره...

انگار گرفته شایدم شکسته یه دل تنها ازهمه چیز خسته ولی هنوز امید داره بیچاره هروقت اینجوری میشه مجبورم سرشو گرم کنم به یه لبخند خشک روی لبام...لبام میخندن ولی چشمام اشک دارن گوش هام پر از بی صدایی بین این همه لبخندواشک وسکوت یه دلی بی تابه...............................................

به نام یگانه هستی بخش

وچه زیبا قطره قطره ذوب میشویم تا بسازیم دریایی از زندگی را

میشنوی آیا؟صدای آغاز قطرات زندگی میان دل هارا

ببار ای دل

ببار ای جان

ببار ای چشم

ببار تا خودت را تا حیاتت را تا دشت مژگانت را سرسبز کنی